«جیمز کریج» و «بروس بارتون»

بخش اعظم انرژی جنبش اکسپرسیونیست انتزاعی تا اوایل دهه ۱۹۶۰ تحلیل رفت و نسل جدیدی از هنرمندان، راه‌های تازه‌ای را کشف کردند‌. جنبشها فراوان بودند و بعضی از آنها چند سال بیشتر نمی‌پاییدند‌. از جنبشهای مشهور و مهم آن ایام باید به پاپ‌، کالرفیلد، اُپ، مینیمالیسم، هارد اج، کانسپچوال و کینه تیک اشاره کرد‌. در دهه ۱۹۷۰، رجعت به فرمهای مختلف رئالیسم، همچون فتو رئالیسم و سوپررئالیسم رواج پیدا کرد‌.
پاپ آرت واکنشی بود در برابر احساساتی‌گرایی افراطی و برخورد بیش از حد جدی اکپرسیونیسم انتزاعی با هنر‌. هنرمندان پاپ با الهام از اندیشه‌های جاسپر جانز و رابرت رائوشنبرگ، به خلق آثاری دست زدند که از تصاویر فرهنگ روز مدد می‌گرفت‌. در این مورد می توان به نقاشیهای کمیک استریپی روی لیکتنستاین و کنسروهای سوپ اندی ورهال اشاره کرد‌. از دیگر نقاشان پاپ می توان جیمز روز نکویست، جیم داین، تام وسمن و رابرت ایندیانا را نام برد‌.
بسیاری از هنرمندان پاپ، چون ورهال و روزنکویست در گرافیک صاحب سبک بودند، برای همین در استفاده از روشهای رایج چاپ تجاری، نقاشی علایم تجاری و شیوه های تبلیغاتی به خود تردید راه ندادند‌. از دیگر تجلیات پاپ آرت، می‌توان به مجسمه‌های نسبتاً ساده کلاوس اولدنبرگ، کارهای گچی قالبی جورج سیگال، چهره‌های چوبی و پارچه‌ای مارسیول و سازه‌های نئونی کریسا اشاره کرد‌. هنرمندان پاپ حتی نمایشگاههای خود انگیخته‌ای به نام «رخدادها» ارائه کردند‌.
هنرمند، در روش نقاشی « کالرفیلد »، با خلق فرمهای دوبعدی به کمک رنگهای تخت بر سطح بوم تاکید داشت، برای همین هم طرح اصلی و هم ضربه‌های قلم را حذف می‌کرد‌. در این روش از رنگ به شیوه‌های گوناگون ـ با قلم، اسفنج یا کهنه ـ استفاده می‌شد‌. در مواردی هم آن را روی بوم می‌ریختند‌. از هنرمندان این مکتب می‌توان به مریس لوئیز، کنت نولند، جولز اولیتسکی و هلن فرانکنتالر اشاره کرد‌.
طی همین دوره، گروه دیگری از هنرمندان با تلفیق یا سُراندن شکلهای رنگی و هندسی در برابر یکدیگر، به تجربه با جلوه‌های بصری ( اُپتیک ) دست زدند‌. عمر این جنبش که « اُپ آرت » نام داشت، کوتاه بود و هواداران زیادی پیدا نکرد‌. ویکتور وازارلی، بریجت رایلی، ریچارد آنوزکیویچ و لری پونز از مشهورترین هنرمندان این مکتب بودند.
گروه دیگری از نقاشان، متعلق به مکتب « مینیمالیستها » و « هارداج » بودند‌. تفاوت آنها در این بود که مینیمالیستها، فرم را تا حد رنگهای تخت و هواداران هارداج، آن را تا حد اشکال ساده، تنزل می‌دادند‌. نمونه های نقاشی هارداج در آثار الزورت کلی، ال هلد و جک یانگرمن مشهود است‌.
هنرمندان مکتب «کانسپچوال»، از بومهای نقاشی و مضامین هنری سنتی روگرداندند و به خلق رویدادها یا موقعیت‌ها و سپس عکاسی از آنها پرداختند‌. برخی از این کارها در مقیاس وسیع انجام می‌شد‌. مثلاً رابرت اسمیتسن، کارهایی را روی خاک انجام داد و کریستو کارهایی را در لفاف پیچی دور ساختمانها، پلها و حتی جزایر صورت داد‌. هنرمندان دیگری، از جمله جوزف کاسوت، با زبان به عنوان وسیله توصیف ایدئولوژی زیبایی شناسی کار کردند‌.
هنرمندان پیرو مکتب «کینه تیک»، مجسمه سازانی بودند که به سبک الگزندر کالدر کار می‌کردند‌. برخی از این آثار مثل آثار جورج ریکی را توفان از جا کند، ولی دیگر آثار را موتوریزه کرده بودند ] ! [ از هنرمندان دسته اخیر می‌توان به سن لای و جین تینگلی اشاره کرد‌. دیگر هنرمندان کینه تیک، مثل دان فلاوین به خلق توهم حرکت به مدد انوار نئون یا فلوئورسنت رو آوردند‌.

هنرهای گرافیکی
طی دهه‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰، هنرهای گرافیک نیز همچون هنرهای زیبا، عصر ابداع و تجربه را از سرگذراند‌. هنرهای زیبا و هنرهای گرافیک، آزادانه به تبادل اندیشه و تصویر می‌پرداختند‌. رائو شنبرگ، ورهال، لیکتنستاین و روزنکویست، تصاویر و تکنیکهای خود را از جهان تجارت می‌گرفتند همچنان که طراحانی دیگر، منابع الهام خود را کماکان در هنرهای زیبا می‌جستند‌.

طراحی گرافیک در آمریکا
آمریکا در اوایل دهه ۱۹۶۰، شاهد تداوم رنسانسی بود که از جنگ جهانی دوم به بعد شروع شده بود‌. طراحانی چون پل رند، سائول باس ] سازنده غالب تیتراژ فیلمهای متأخر آلفرد هیچکاک، از جمله سرگیجه [، بردبری تامسن و جین فدریکو، چهره های تثبیت شده ای بودند که موسسات و شرکتهای بزرگ تجاری، سخت می‌کوشیدند به آنان کار سفارش بدهند‌.
تا اواسط دهه ۱۹۶۰، این موج جدید پر انرژی، آمریکا را فرا گرفت‌. نسل بعد از جنگ همانطور که به سن بلوغ می‌رسید، سلیقه خود را اعمال می‌کرد‌. هنر تخدیری با آن تصاویر غریب و درهم پیچیده، در پوسترها، مجلات و صفحات موسیقی که مخاطب آن جوانان بودند، به کار می‌آمد، اما بر جریان کلی طراحی گرافیک تاثیر چندانی نداشت‌.
نسل جدیدی از طراحان، آثاری جدی در زمینه طراحی گرافیک عرضه می‌کردند‌:
• شرکت چرمایف وگیزمار : بی تردید یکی از موفق‌ترین و مشهورترین موسسات طراحی گرافیک است که کماکان فعالیت دارد‌. این شرکت استعداد کارشناسان خود را در طراحی همه چیز، از کیسه خرید گرفته تا معرفی شرکتها به کار گرفته است‌.
ایوان چرمایف و تام گیزمار، در دوره طراحی گرافیک دانشگاه ییل با هم آشنا شدند و پس از فارغ التحصیلی در اواسط دهه ۱۹۵۰، به موسسه طراحی رابرت برادنجان پیوستند که شناخته شده بود‌. چرمایف و گیزمار در سال ۱۹۶۰، شرکتی پایه‌گذاری کردند که بلافاصله توجه همگان را با آرمی که برای بانک چیس منهتن تهیه کردند، جلب کرد‌. از آن پس، آنان آرم موسسات مختلف و بیش از دویست کار تبلیغاتی دیگر را از جمله برای شرکتهای موبیل، زیراکس و صنایع برلینگتن طراحی کردند‌.
چرمایف و گیزمار در زمینه طراحی نمایشگاه ـ از برنامه های موزه‌های کوچک گرفته تا نمایشگاههای بزرگ بین المللی ـ تبحر خاصی یافتند‌. آنها غرفه‌های آمریکا را در نمایشگاه بین المللی مونترال ۶۷ و اوزاکا ۷۰ و نیز نمایشگاه «ملتی در میان ملل» را برای موزه اسمیتسونین طراحی کردند‌.
شرکت چرمایف و گیزمار در جشنهای دویستمین سالگرد استقلال آمریکا، مسئول انجام کارهای طراحی گرافیک و تهیه نماد رسمی مراسم بودند‌. چرمایف علاوه بر تبحر در طراحی آرم، ایلوستراتور موفقی نیز هست که آثار بسیاری برای موسسات مختلف، از جمله موسسه پابلیک برودکستینگ سیستم  ( PBS )، موبیل و موزه هنرهای مدرن نیویورک تهیه کرده است‌.

• موریل کوپر : از دیگر طراحان برجسته این دوره است‌. او بیش از سی سال با انستیتوی تکنولوژی ماساچوست (MIT)، همکاری کرد که جزء اولین نهادهایی است که به اهمیت طراحی ظریف و زیبا در برقراری ارتباط توجه کرد‌.
کوپر در سال ۱۹۵۱، به عنوان طراح تمام وقت در MIT مشغول کار شد تا طراحی انتشارات این دانشگاه را بهبود بخشد‌. هشت سال بعد اولین مدیر طراحی موسسه انتشاراتی MIT شد و توانست آنچه را که بعدها به سبک صفحه بندی MIT معروف است، ابداع کند‌. شاید بهترین نمونه این سبک کاتالوگی باشد که او در سال ۱۹۶۹ به مناسبت پنجاهمین سالگرد تولد مکتب باهاوس طراحی کرد‌.
خانم کوپر در حال حاضر دانشیار مطالعات بصری در MIT است‌. او بنیان گذار و مدیره کارگاه زبان بصری است که در آنجا به آموزش و بررسی ویژگیهای عرصه‌های تازه هنر گرافیک در دنیای الکترونیک می پردازد‌.
• رادلف دی هرک : در سال ۱۹۲۴، در کالورسیتی کالیفرنیا متولد شد‌. او که طراح خود آموخته است، حیات حرفه‌ای خود را همان جا شروع کرد و در سال ۱۹۵۰ به نیویورک رفت و آنجا به عنوان طراح گرافیک موثری شهرت یافت‌.
او علاوه بر طرحهای متعدد روی جلد مجله اسکوایر، برای موسسه صفحه پرکنی کلمبیا جلد صفحه، انواع آرمها و پوسترها و حدود ۳۵۰ جلد کتاب برای موسسه انتشاراتی مک گرا ـ هیل طراحی کرده که بسیار موفق بوده اند‌. در همین ایام به تدریس رو آورد و بیش از سی و پنج سال به این کار ادامه داد‌. دی هرک در حال حاضر استاد مدرسه هنر و معماری کوپر نیویورک است‌. او به خاطر طراحی آرمهای نمایشگاه و گرافیک معماری نیز شهرت دارد‌. از جمله این دستاوردها، پوسترهایش برای نمایشگاه بین المللی مونترال ۶۷ و اوزاکا ۷۰ است‌.
• جورج لوا : نمونه شاخصی از نسل جدید مدیران طراحی تبلیغات است‌. او به سال ۱۹۳۱، در خانواده ای مهاجر یونانی متولد شد و در انستیتوی پرات در بروکلین تحصیل کرد‌. به گفته خودش «بچه شرور» جهان تبلیغات بود‌.
حرفه تبلیغات در دهه ۱۹۵۰، تحت تاثیر اخلاقیات متاثر از فرهنگ آنگلوساکسونهای سفیدپوست پروتستان مذهب (wasp)، عموماً متین و موقر و منطبق بر عرف و اخلاقیات حاکم بر جامعه عمل کرده، این ذهنیت را رواج می‌داد‌. لوا با خلق آگهی‌هایی که جسورانه، وقیح و طنزآمیز ـ و در عین حال موفق ـ بود، خواب آرام این جهان مبادی آداب را برآشفته کرد‌. وقتی از او برای طراحی روی جلد نشریه اسکوایر دعوت شد، او همین روحیه تند و تیز را به عالم مطبوعات هم سرایت داد‌.
لوا پیش از سی سالگی، اولین مدیر طراحی بود که سرپرستی موسسه‌ای را هم که خود بنیان گذاشته بود (موسسه پاپرت کنیگ لوا‌)، به عهده داشت و تا سال ۱۹۶۷ در همان موسسه ماند‌. به تاسیس چند شرکت دیگر نیز مبادرت کرد‌. کتاب هنر تبلیغات از اوست‌.
• استودیوی پوش پین : موسسه‌ای بود که در سال ۱۹۵۴ که توسط سه تن از فارغ التحصیلان مدرسه کوپر، میلتن گلیزر، سیمورچواست و ادسورل تاسیس شد‌. آنها کار خود را با نقاشی متن و طراحی جلد کتاب شروع کردند و چیزی نگذشت که دامنه خدمات طراحی گرافیک را وسعت بخشیدند‌.
آثار این موسسه با سادگی قابل تشخیص است‌. در این آثار از مبانی انعطاف ناپذیر مکتب سوئیس دوری کرده، به برداشتی التقاطی که از دوره‌های هنری مختلف هنرهای زیبا و تجاری الهام می‌گیرد، رو آوردند‌. سبک پوش پین در قالبهای متعدد آن، بر طراحان وایلوستراتورهای نقاط مختلف جهان تاثیر گذاشته است‌.
این استودیو برای تبلیغ آثارش نشریه پوش‌پین‌گرافیک را انتشار داد که در آن هنرمندان مختلف وابسته به این استودیو، به ارائه تجربه‌های جدید و گسترش استعدادهای خود پرداختند‌. در این میان نام برخی از بزرگ‌ترین ایلوستراتورهای آمریکا دیده می‌شود : رینولدز رافینز، بری زید، جان الکورن، جیمز مک لن و پل دیویس‌.
از نشانه‌های موفقیت این استودیو این که در سال ۱۹۷۰، اولین استودیوی آمریکایی بود که در موزه معتبر هنرهای تزیینی پاریس، نمایشگاهی از آثار خود برپا کرد‌. سورل در سال ۱۹۷۵، سپس گلیزر با ترک این موسسه، شرکت خود را برپا کرد و امروز چوآست، استودیوی پوش پین را اداره می‌کند‌.
• جورج چرنی : به سال ۱۹۲۴، در بوداپست متولد شد‌. کمی بعد از خانواده‌اش به برلین و در سال ۱۹۴۱، به آمریکا مهاجرت کردند‌. چرنی بعد از گذراندن خدمت نظام وارد انستیتوی پرات در بروکلین شد و در رشته طراحی گرافیک تحصیل کرد‌. بعد از فارغ التحصیلی، در گروه طراحی شرکت دانلددسکی استخدام شد و بعد در شرکت جورج نلسن به کار پرداخت که این هر دو از معتبرترین شرکتهای طراحی صنعتی به حساب می‌آمدند‌.
جورج چرنی در سال ۱۹۵۵، موسسه مستقل خود را راه انداخت و سفارشهای متنوعی، از طراحی آرم گرفته تا گزارشهای سالانه، تمبر، پوستر و نمایشگاه را پذیرفت‌. از جمله شرکتهایی که چرنی برای آنها کار انجام داده، می توان از شرکتهای تگزاگلف، وور، گریس، راکول اینترنشنال، آی بی ام، آر سی ا و صنایع برلینگتن نام برد‌. سبک جورج چرنی را در یک کلام می توان « کلاسیک » نامید‌. او ظرف بیست و پنج سال گذشته، از کلیشه‌های رایج جنبشهای مختلف هنری اجتناب کرده است‌.
• ماسیمو وینیلی : در ایتالیا متولد شد و تحصیل کرد و همان جا به حرفه معماری پرداخت‌. او در سال ۱۹۵۷، با استفاده از بورس تحصیلی انستیتوی طراحی در شیکاگو برای اولین بار به آمریکا سفر کرد و پس از اتمام دوره به میلان بازگشت و در آنجا شرکتی باز کرد و به کار طراحی گرافیک صنعتی و معماری پرداخت‌.
وینیلی در سال ۱۹۶۵، دوباره به آمریکا سفر کرد و با چند نفر دیگر شرکت « یونیمارک اینترنشنال » را راه انداخت و سفارشهای موسساتی چون نال اینترنشنال را انجام داد‌. از کارهای مشهور وینیلی باید به اجرای طراحی نشانه‌ها و نقشه‌های سیستم قطار زیرزمینی نیویورک در سال ۱۹۶۶ و متروی واشینگتن در سال ۱۹۶۸ اشاره کرد‌.
او در سال ۱۹۷۱ شرکت وینیلی را در نیویورک تاسیس کرد و در آنجا خود و همسرش، همچنان به خلق طرحهای موفق در اخذ جوایز ادامه می‌دهند‌.

طراحی گرافیک در سوییس
در سوییس، نسل جدیدی از طراحان گرافیک که از فلسفه طراحی مبتنی بر نظم مطلق دلزده بودند، به جست و جوی راه حلهای جدید پرداختند‌. به زعم آنان طراحی کشور بیش از حد قالبی شده بود و طرحها گرچه شکل و شمایلی تمیز و منظم داشتند، اما در آنها از جلوه غافلگیرانه اثری نبود‌.
طراحانی چون ولفگانگ واینگارت، زیگفرید اُدرمات و رزماری تلیسی برای مقابله با این روند و نیز دمیدن جانی تازه به آثار خود، عناصر طراحی را به شیوه ای شادتر و غیر منتظره‌تر به کار گرفتند‌. جایگاه عناصر مختلف به مدد ذوق و خرد تعیین می‌شد‌. حروف و طرحهای ایلوستره، در هم، کنار هم گذاشته می‌شد تا به صفحه حال و هوایی پویا ببخشد‌. این حال و هوای جدید را « موج نو » نام نهادند که توجه بسیاری از طراحان جوان را جلب کرد‌.
واینگارت به تجربه‌های تازه‌تر و خلق آثار برجسته‌ای از جلوه های بصری، با استفاده از تصاویر برهم، بزرگ نمایی الگوهای هافتن با نقطه‌های درشت، حروف معکوس، خط کش، خطوط پهن و نازک و دیگر عناصر طراحی که به جذابیت بصری اثر می‌افزود، دست زد‌.

طراحی گرافیک در انگلستان
انگستان نیز چون آمریکا، شاهد تاثیر نسل بعد از جنگ جهانی دوم بود‌. آن دوران را به حق باید زمانه جوانی، انرژی فراوان، موسیقی راک، اعتراض و احساسات ضد نهادهای تثبیت شده نامید‌. در ضمن زمانه مناسبی بود تا طراحان مستعد، اندیشه‌های تازه‌ای ارائه دهند‌.
سه تن از این طراحان، کالین فوربس، آلن فیلچر و باب جیل آمریکایی که ترک تابعیت کرده بودند، در سال ۱۹۶۲ دور هم جمع شدند و استودیوی فوربس، فلچر و جیل را تاسیس کردند‌. سبک کار آنان التقاطی بود و به هیچ فلسفه خاصی بستگی نداشت، در نتیجه آگهی‌هایی متفاوت و چشمگیر خلق کردند‌. پس از سه سال باب جیل این استودیو را ترک کرد و جای او را تیوکرازبی گرفت‌.
کوششهای آنها ظرف چند سال با بار نشست‌. اعضای تازه‌ای به شرکت پیوستند‌. دامنه خدمات توسعه یافت و سرانجام در سال ۱۹۷۱ نام شرکت به « پنتاگرام دیزاین » تغییر یافت‌. آنها هفت سال بعد دفتری در نیویورک باز کردند‌.
امروزه شرکت پنتاگرام، دامنه وسیعی از خدمات طراحی را به شرکتهای بزرگ جهان عرضه می‌دارد‌. دیگر موسسات طراحی معتبر انگلستان عبارتند از : شرکت آمنی فیلد، ولف الینز و مینیل تاترز فیلد‌.
در حالی که موسسات طراحی چون پنتاگرام مشغول خلق طرحهای گرافیکی « زیبا » بودند، طراحان دیگری هم به ارائه طرحهای تازه، پرخاشجو و تحریک آمیز پرداختند و آثار خود را «پانک» نامیدند‌.
سبک پانک در موسیقی، مد و طراحی، ریشه در راه و رسم زندگی جوانان ناراضی و بیکار انگستان دارد‌. هدف از طراحی پانک، همچون طراحی تخدیری دهه ۱۹۶۰، ارائه کارهای غیر منتظره و تکان دهنده است‌. رسانه‌های همگانی برای دستیابی به بازار پر رونق جوانان، از این سبک استقبال کردند و آن را در تبلیغ و فروش صفحات موسیقی، نشریات مد و پوستر، کارآمد یافتند‌.

طراحی گرافیک در ژاپن
ژاپنی‌ها در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم که به مدرنیزه کردن کشور پرداخته بودند، کوشیدند تکنیکهای غربی کولاژ، مونتاژ، ایربراش و سبک چاپ بین المللی و نمادهای سنتی، خطاطی و زیبایی شناسی ژاپنی را تلفیق کنند‌.
ماحصل کار در چشم غربیها، مجموعه‌ای التقاطی است‌. گاه نتیجه کار آشتی مشوب کننده دو فرهنگ متفاوت است، اما این طرحها اغلب ترکیبی بسیار پیچیده از جلال و آرامش شرق و تنوع و شور غرب است‌.
آنکه بیش از همه برگردن این جهت‌گیری جدید حق دارد، یوزاکو کامکوراست که در غرب به عنوان طراح پوسترهای بازیهای المپیک توکیو (۱۹۶۴) شهرت دارد‌. از دیگر چهره‌ها باید به ایکو تاناکا، شیگئو فوکودا، ماکوتو ناکامورا، کازومازا نیگل و میتسو کاتسویی اشاره کرد‌.